باران نامه

سلام!حال همه ی ما خوب است ملالی نیست جز گم شدن گاه به گاه خیالی دور که مردم به آن شادمانی بی سبب می گویند...

باران نامه

سلام!حال همه ی ما خوب است ملالی نیست جز گم شدن گاه به گاه خیالی دور که مردم به آن شادمانی بی سبب می گویند...

۱

-دیگه نوشتن بلد نیستم  

 

اینو از  کی شنیدی ؟ 

 

-از یه دختری که شب و روز، عقربه های ساعت آروم براش میگردند  

 دوس دارم خودمو قایم کنم  اینجا انگار تبعید شدم  

 

 

قرار نیست من هی سوال بپرسم و تو هذیون بگی  

 

-نه  تو میتونی فقط گوش بدی  

  

 

گوشهامو اگه جا گذاشته باشم  

 

 -میتونی کرایه کنی هان ؟ اینهمه اینروزا میفروشند ندیدی  

 

گوش کرایه ای   توش پر صداست  

 

-من خودم خواب دیدم   که ... 

 

از بیداری بگو / 

 

-بیدار نبودم که دیدم   یکی داشت تمام زمان گذشته رو جارو میکرد    

 

که چی بشه ؟ 

 

-که برام شیرینی بیاره  اما خیابونا تموم نمیشدند فقط یه پنجره بود  من داد زدم بهش گفتم خیابونایی که من توشون راه رفتم اینهمه نیست 

 ولی اونا جاروشونو بیشتر کردند  هی کوبیدند کوبیدند تو کف خیابون  دیگه هیچکی نمیشنید صدای منو  

هیچکی نمیفهمید منو... 

 

حالا میخوای گوشه ی این اتاق بشینی و بنویسی   و بنویسی، سعی کنی  حتا به زور  که چی که شاید یه چیزی بشی!  

 

-چیزی شدن ربطی به پخی شدن داره  منم قصد هیچکدومو ندارم نه مردم نه تو حوصله ی خوندن این اراجیفو ندارین  دارین ؟ 

 

نه گوش کرایه ایم داره درد میگیره  

 

-جورچین کلماتم جور در نمی آید   هی آب گرم میریزم  سرد میشه  آب سرد میریزم گرم میشه  

 هر کیو این حوالی ببینم بهش گیر میدم این یعنی تبعیدی !  

 

شاید یه اسبی .... 

 

-مثل قصه ها حرف نزن  

 

خوب بیا حساب کنیم اگه از امروز شروع کنیم  ... 

 

-ریاضی رو دوس ندارم  

 

پس با این حساب فقط باید دور خودت بچرخی  

 

-شاید بشه  فریاد زد داد زد جیغ زد  

 

قرار نیست صداتو هر کسی بشنوه   تو خودت گفتی یه تبعیدی هستی ! 

 

-شایدم یه قناری ، کسی چه میدونه ؟!

 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد